نویسنده : مریم پورمحمد
موضوع رمان : عاشقانه ،پلیسی
موضوع رمان : مستانه علوی، وکیل پایه یک دادگستری، دختری مستقل و خودساخته، بسیار موقر و باوقار، پروندهی سختی را بر عهده میگیرد که زندگیاش را دگرگون میکند و..
نویسنده : مینا سیف الله زاده
موضوع رمان : عاشقانه، اجتماعی
خلاصه رمان : دوباره عشق.. دوباره دختری از تبار خورشید .. دختری از نسلی نو… داستان روایتگر دختری مغرور .. یخ و سرد تا حد انجماد .. دختری که تو یه خونه اشرافی زندگی میکنه. درد و غمی نداره ..
نویسنده : فاطمه ماهرانی
موضوع رمان : عاشقانه ،اجتماعی،درام
خلاصه رمان : آرزو دختر هجده ساله و نابغهای که زندگیش با روال عادی طی میشه تا این که پدرش اون رو مجبور به ازدواج اجباری کرده و آرزو درست روز عقد تصادف کرده و …
نویسنده : معصومه اسدی
موضوع رمان : عاشقانه ،اجتماعی
خلاصه رمان : دختری به اسم آوا که برعکس خیلی دخترهای دیگه، دختر بابا نیست، دختری طرد شده از سوی پدر که از آیندهاش منع میشه…
نویسنده : ا.اصغر زاده
موضوع رمان : عاشقانه ،اجتماعی،هیجانی
خلاصه رمان : رمانی دیگـر از آسمـان
\\چـیزی شبـیهِ سرنوشت\\
داسـتانی متفاوت و هیجانی!
دخـتری تربیت شده در خلاف اما بیگناه!
پسری نفوذی و دلباخته!
و در آخر عشقی نفسگیر!
نویسنده : مهناز سید جواد جواهری
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان : روزی دلم گرفت ز اندوه هجر یار
آمد به یادم آن رخ و آن لعل آبدار
آن چشم همچو آهو و آن قد همچو سرو
آن ابروی کمان و دو زلفین تابدار
مکتوم در دو زلفش صد قلب غرق خ و ن
در لعل آبدارش سی دُرِ شاهوار
در زیر ابروانش صد تیر از مژه
آراسته به قصد دل عاشقان زار
چو کردم این خیال ز جا جستمی به شوق
لیکن نکرده وصفش یک دو از هزار
نویسنده : سارا هاشمی
موضوع رمان : عاشقانه ،اجتماعی،انتقامی
خلاصه رمان : سحر اولین زنجیره ی ماجراست. خودکشی اش، شروع اتفاقات و تغییر سرنوشت ادم های قصه ست . امین ، هستی ، فرزان ، حامی و نیکی زنجیره های بعدی این قصه ان . قصه ای که تنها هدفش تنها لحظه ای فکر است هر هنگام که مشغول فکر کردن به تصمیمی هستیم !
نویسنده : سحر هاشمی
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان : رمان درباره دختری به اسم بهنوش پناهی که بازی سرنوشت اونو تو دوراهی قرار میده و مجبور میشه بخاطر نجات خانواده دست به کاری بزنه که معلوم نیست اخرش چی میشه؟!
نویسنده : ناشناس
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان : مثل همیشه جاخالی داد!تیرداد داداشم بود!داداشی که از ته دلم دوسش داشتم و عاشقش بودم!این گفت و گو ها مال وقتی بود که تیرداد داشت به من اصرار میکرد که بیام تو شرکتشون و روباتیک تدریس کنم!تیرداد یه شرکت داشت که روبات درست میکردن و هرسال چندین تیم رو برای شرکت تو مسابقات آماده میکردن!
نویسنده : فرانک زنگنه
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان : لعیا زنی که تو گذشتش زندگی سختی رو پیش رو گذاشته و قید خیلی از آدمای زندگیش رو زده و سالهاست که تنها تکیه گاهش خودشه ولی بعد از سالها دوباره روبه روشدن با آدمای گذشتش باعث زنده شدن و به یاد آوردن تمام اون روزا میشه و رازی که با آشکار شدنش شوک بزرگی به زندگیش وارد میکنه….
باما همراه باشین❤️
تمامی حقوق مطالب برای اسکین 98 محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.
طراحی و توسعه توسط موزیک پارس